تن تو ظهر تابستونو به يادم مياره
رنگ چشماي تو بارونو به يادم مياره
وقتي نيستي زندگي فرقي با زندون نداره
قهر تو تلخي زندونو به يادم مياره
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو بزرگي مث اون لحظه كه بارون ميزنه
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مث خواب!
من همونم كه اگه بي تو باشه جون ميكنه!
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو مث وسوسهي شكار يك شاپركي
تو مث شوق رها كردن يك بادبادكي
تو هميشه مث يك قصه پر از حادثهاي
تو مث شادي خواب كردن يك عروسكي
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو قشنگي مث شكلايي كه ابرا ميسازن
گلاي اطلسي از ديدن تو رنگ ميبازن
اگه مرداي تو قصه بدونن كه اينجايي
براي بردن تو با اسب بالدار ميتازن!
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
برچسبها: